معنی بازداشتن، مانعشدن، ممانعت کردن, معنی بازداشتن، مانعشدن، ممانعت کردن, معنی fاxbاaتj، kاjuabj، kkاjuت lcbj, معنی اصطلاح بازداشتن، مانعشدن، ممانعت کردن, معادل بازداشتن، مانعشدن، ممانعت کردن, بازداشتن، مانعشدن، ممانعت کردن چی میشه؟, بازداشتن، مانعشدن، ممانعت کردن یعنی چی؟, بازداشتن، مانعشدن، ممانعت کردن synonym, بازداشتن، مانعشدن، ممانعت کردن definition,